از آخرین مطلبی که در وبلاگم گذاشتم چند هفته ای  می گذرد.  چند هفته ای که معادل چندین سال رنجمان داد. در همین چند هفته بود که تصاویر شکنجه زندانیان ابوغریب را توسط آمریکایی هایی که قرار بود رسولان دموکراسی باشند و پیام آوران آزادی ،دیدیم و لرزیدیم نه از ترس که از شرم، شرم از انسان بودن. در همین چند هفته بود که تصاویر سر بریدن یک آمریکایی را  توسط کسانی دیدیم که نام خدا را فریاد میزدند و این بار  از مسلمانی مان شرممان آمد. در این چند هفته  حماقتهای جوجه طلبه عراقی را که مستظهر به حمایت امثال شاهرودی عراقی است دیدیم و خطراتی را که برای منافع شیعیان عراقی و حتی منافع ملی کشور ما به بار آورده و می آورد. در این چند هفته مردانی چون کیومرث صابری (گل آقا) و حسین منزوی را هم از دست دادیم.

در کنار این همه اتفاقات ناگوار مارمولک هم دیدیم و بعد از مدتها حسابی خندیدیم. راجع به مارمولک جالبترین نقدی که خواندم این بود که دلیل اصلی مخالفت روحانیون با این فیلم استقبال بیش از حد مردم از این فیلم و خندیدنهای آنهاست. راستی نامه ای برای فردای خاتمی را هم خواندم و بار دیگر صداقت او را ستودم. می دانم در این زمانه که اگر بخواهی محافظه کار باشی باید به خاتمی فحش بدهی و اگر بخواهی اصلاح طلب واقعی باشی باز هم باید به خاتمی فحش بدهی، دفاع از خاتمی بدترین اقدام ممکن است ولی من این کار را میکنم چرا که به عقیده من خاتمی در عرض این 7 سال ما را به اندازه حداقل 17 سال در مسیر دموکراسی پیش انداخت و این کار را نه با ایستادگی در مقابل محافظه کاران و قهرمان بازی که با میدان دادن به نقد و انتقاد از شخصی که لااقل مطابق قانون شخص دوم مملکت  است انجام داد با فحش هایی که خورد و دم بر نیاورد و ملامتهایی که کشید. این همه را نباید دست کم گرفت در کشوری که از دیر باز حاکم ظل الله بوده و دین تقدیسگر حاکم و به خصوص در کشوری که متولی دین خود زمام حکومت را هم به دست گرفته است، کارهای خاتمی از دین افسون زدایی و از حکومت تقدس زدایی کرد و به نظر من بعد از انقلاب مشروطه این کار مهمترین اقدامی بوده است که در صد سال  اخیر  در جهت نیل به دموکراسی در این کشور انجام گرفته است. خاتمی مانند هر انسان دیگری، نقص ها و اشتباهاتی هم دارد ولی این همه باعث نمی شود که از خاتمی به خاطر کارهای خوبش تشکر نکنیم. حال غولها آزاد شده اند و کسی نمیتواند آنها را به شیشه برگرداند. متشکریم آقای رئیس جمهور

      

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 10:03 ق.ظ

aziz baradar dari eshtebah mikoni
man hamin matn ro khondam ham matn ghablit ro
be nazar man ham dar mored khatami ham dar mored nabavi dari eshtebah mikoni
yani negah sathi dari
khatami ke aslan hich kari bara iran nakard ghayir az inke rishah hash ro rang kone v 1 mosht khali bebande v mesl hamy on amame be sar ha fekr jib khodet bashe motmaen bash ke on namey be farda ro ke neveshte
faghat v faghat bekhater be dast avordan del mardom bod
hamon kari ke sham khani kard moghe entekhabat rayis jomhori nemidonam didi barnamash ro ya na
vali omad shabke 1 v film hendi hesabi rah endakht
agar on karo nemikard shayad jay inke 3 vom beshe 5 ya 6 mishod to entekhabat
man azat mikham negahet ro amigh tar koni
dar mored matlab ghablit man 1ki az taraf dar hay paro
pa ghors nabavi hastam
to hich kodom az neveshte hash eshtebah nakarde
va hamishe to hamy neveshte hash be 1 matalb rizi eshare karde ke hamin tori nemishe fahmid ke manzoresh chiye azat khahesh mikonam 1 bar dige beri on mghalaro bekhoni ba deghat
man nazdik 500 ta maghale azash daram
ke to hich kodom nadidam
ghayir az harf hesab harfi dige zade bashe
fekr mikonam to afkaret tajdid nazar koni
man dobare be web loget miyam omid varam ke javab
on nazar man ro dade bashi chon khayli doset daram
ba tarz fekresh bishtar ashna besham
bye

باران سه‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 10:17 ق.ظ http://shamlo.blogsky.com

تو به پیرمرد گفتی « بی معرفتی » .. من به پیر مرد گفتم « میراث تو برای من سکوت بود » ... تو به پیرمرد گفتی « تو چشم های من نگاه کن » و چشم های پیر مرد در چشم تو خیره شد با حلقه ای از اشک ... من به پیر مرد گفتم « شب ها راحت می خوابید » ... پیر مرد ۷ سال بود که شب ها راحت نمی خوابید ... تو به پیر مرد گفتی « همه چیز تقصیر توست » و پیر مرد فقط گوش کرد .. گوش کرد به فریاد هایی که ۷ سال در گلو مانده بود ... به بغض های فرو خورده ی ۷ ساله ... پیر مرد این بار ۷۰ سال پیر شد ... زیر نگاه های من وتو .. چقدر زیر نگاه بودن سخت بود ... اون هم برای پیر مرد ... فرض می کنیم پیر مرد هیچ نکرد جز سکوت ... و به من و تو یاد داد باید حرف ها رو شنید ... هر چند حق با او بودو ... پیر مرد به من و تو یاد داد سال ها تا مردم سالاری و قانون مداری فاصله داریم ... پیر مرد به من و تو یاد داد در برابر فریاد نباید فریاد کرد ... به من و تو یاد داد حق گرفتنیست نه دادنی ... به من و تو یاد داد برای وطن باید از تنها سرمایه ی خویش گذشت ... پر مرد به من و یاد داد آزادی را نباید زمزمه کرد ... باید فریاد کشید ... این بار خاتمی پیر شده بود ...

عالی نوشته بودی ممنون ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد