چه باید میکردیم؟

متاسفانه حدس بنده راجع به دخالت سپاه در حوادث کربلا با اطلاعاتی که به من میرسد تقویت میشود و این بار ظاهرا وظیفه پشتیبانی عملیات برادران القاعده در یورش به کربلا  بر عهده پاسدارانی بود که تا دیروز آرمانشان باز کردن راه کربلا بود. در ضمن هشداری که راجع به سلامت زندانیان داده شده جدی است در ضمن برنامه هایی هم برای استاد آزاده آقاجری دارند که هوشیاری ویژه ما را میطلبد. خواندن سخنرانی آقایان کدیور و علوی تبار در شب عاشورا را هم  به همه دوستان توصیه میکنم.  

پیشتر فهرست وار به برخی از دلایل شرکت 50% مردم در انتخابات اشاره کردم، دیروز که از بند فیلتر ینگ به یاری روش معرفی شده توسط وبلاگ یکی از دوستان شورا جستم، سری به سایت دکتر نوری زاده زدم و اخباری را یافتم مبنی بر اینکه درصد واقعی مشارکت بسیار پایین تر از این و حول و حوش 20% بوده با اعتمادی که به ایشان دارم اگر خبر خروج مرتضی مبلغ از وزارت کشور به بهانه خستگی آنهم 48 ساعت بعد از انتخابات آنگونه که به آقای دکتر اطلاع داده اند صحیح باشد، شک نباید کرد که تقلبی وسیع روی داده ، یک شاهد دیگر بر صحت این مدعا اینکه وزیر کشور و رئیس جمهور علی رغم تمامی فشارها از کوچک تر ین اظهار نظری راجع به انتخابات خودداری کرده اند. البته بالا بردن5 تا 10 درصدی مشارکت به منظور رساندن آن به بالای 50% مطلبی است که پیش ترهم گفته شده بود و انتظار آن هم میرفت. بگذریم ما بنا را بر مبنای همان 50% مشارکت ادعایی آقایان می گذاریم  و به تحلیل این مسئله با این پیش فرض می پردازیم ، فکر میکنم لازم به یادآوری نباشد که من نفس شرکت در انتخابات را امری مثبت می دانم ولی یک انتخابات آزاد کجا و نمایش اخیر کجا؟ نمایشی که به قول یک دوست selection  بود و نهelection و به قول دکتر سروش گوسفندی بود که نه ذبحش شرعی است نه گوشتش  حلال.

بحث انتخابات را با تحلیل مطالبی که در یادداشت پیشینم به آن فهرست وار پرداخته ام می بندم و اگر خدا بخواهد زین پس به مطالب بنیادیتر خواهم پرد اخت:

اول دلیلی که از آن به عنوان انگیزه شرکت اقشار سنتی جامعه  اشاره کردم انگیزه های دینی و مذهبی است ، اکثر این افراد تحت تاثیر شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه و امثال آن ولایت فقیه را از مسلمات شریعت می دانند و اطاعت از فرامین ولی فقیه  را واجب شرعی، عمدتا از اقشار سنتی جامعه تشکیل یافته اند و بحث کردن با آنها اغلب بی فایده است مخصوصا اگر بخواهی با دلایل برون دینی به بحث به آنها بپردازی که اغلب به واکنش عاطفی آنها می انجامد و در تصمیم خود مصممتر می شوند مسئله ای که خود من در بعضی از خانواده های سنتی شاهدش بودم درحالیکه گاها یک برخورد منطقی میتواند ثمرات مطلوبی داشته باشد. اینجا به چند تجربه خودم که به منصرف کردن افرادی از این طیف از شرکت در انتخابات انجامید اشاره ای میکنم: روش اتخاذی من روش استدلال درون دینی بود به این معنی که از دوستی که تحت تاثیر اندیشه ولایت فقیه بود وبا وجود مخدوش دانستن سلامت انتخابات  مصر به شرکت در انتخابات و می دانستم از مقلدین آیت الله سیستانی است پرسیدم که آیا این ولایت فقیهی که شما میگویید از اصول دین است یا فروع آن ، بی شک نمی توانست آن را از اصول دین بخواند، با اندکی مکث گفت ولایت فقیه از فروع دین است. گفتم خدا پدرت را بیامرزد در فروع دین که باید تابع مرجع تقلیدت باشی که اعتقادی به ولایت فقیه ندارد و خدا را شاهد می گیرم که بعد از اینکه مطمئن شد که آقای سیستانی قائل به ولایت فقیه نیست نه تنها از شرکت در انتخابات منصرف شد که نظر او نسبت به ولایت فقیه هم دگرگون شد و یا برای دوست متشرع دیگری عدم شرکت بعضی از مراجع تقلید مانند  آیت الله صانعی را به عنوان نشان دیگری بر عدم  سلامت انتخابات وساقط شدن تکلیف معرفی کردم و خوشبختانه به نتیجه هم رسیدم. البته باید بین این قشر و کسانی که با نظام استبدادی رابطه هم زیستی دارند و  شریعت را نقابی بر ای فریب خلق ساخته اند تفکیک قائل شد که اینان دشمنان خلقند و هدف مبارزه هم حذف اینان از عرصه حکومت.

دومین دلیل که از آن به عنوان دلیل مشارکت مردم نام بردم هراس از دخالت نظامی آمریکا در امور داخلی کشورمان بود، در کنار این نگرانی از مداخله نظامی، نفس دخالت آمریکا در هر شکلی از اشکال ممکن باعث برانگیختن احساسات گروهی از هموطنانمان می شود. در مورد رابطه ایران و آمریکا باید گفت که با تغییر گفتمان حاکم بر عرصه روابط بین الملل  رویای محافظه کاران برای وصلت با شیطان بزرگ تعبیری نخواهد یافت. از سوی دیگر حاکمان  سیاس واشنگتن و مشاورین با هوش آنها در طول این چند سال آگاهانه یا نااگاهانه با موضع گیری های گاه و بیگاه خود باعث تقویت جناح محافظه کار شده اند و دست آنها را در متهم ساختن مخالفان به بیگانه باز گذاشته اند، اما در این  مورد در  کنار همان مسائل تکراری اتفاقی دیگر روی داد و بعضی از سناتورهای آمریکایی آگاهانه یا ناآگاهانه با افشای ملاقات خود با آقای ظریف نماینده ایران در سازمان ملل  و اعلام سفر قریب الوقوع خود به ایران، این فرصت را در اختیار ما گذاشتند که تبلیغاتی را که بر مبنای اظهارات آقای بوش و پاول  راه افتاده بود به ضد تبلیغی بر علیه مستبدان که در پشت پرده آن کار دیگر میکنند تبدیل کنیم که متاسفانه در این امر هم زیاد موفق نبودیم. متاسفانه سخن به درازا کشید و ما بقی مطالب ماند برای تصدیعی دیگر. فعلا خدا نگهدار!